امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hump Up

hʌmp ʌp hʌmp ʌp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
خم کردن، قوز دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He humped the metal bar up to secure it in place.
- میله فلزی را خم کرد تا در جای خود محکم شود.
- She decided to hump the rug up to fit it under the table.
- تصمیم گرفت فرش را خم کند تا زیر میز قرار بگیرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت hump up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hump up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hump-up

لغات نزدیک hump up

پیشنهاد بهبود معانی