با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Hungrily

ˈhʌŋɡrli ˈhʌŋɡrli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb
(به گونه‌ای که نشان می‌دهد شخصی گرسنه است) از روی گرسنگی، با گرسنگی، از روی گشنگی، با ولع
- The sergeant gnawed hungrily at his cheese roll.
- گروهبان از روی گشنگی، نون‌پنیرش رو مثل موش جوید.
- He hungrily devoured six pieces of bread.
- از روی گرسنگی شش تکه نان را بلعید.
adverb
(به گونه‌ای که نشان‌دهنده‌ی تمایل شدید به چیزی باشد) با میل مفرط، با ولع، از روی ولع، مشتاقانه، آرزومندانه
- Your competitors are hungrily eyeing your assets.
- رقیب‌های تو با ولع به دارایی‌های تو چشم دوخته‌اند.
- She looked at him hungrily.
- مشتاقانه به او نگاه کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده hungrily

ارجاع به لغت hungrily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hungrily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hungrily

لغات نزدیک hungrily

پیشنهاد بهبود معانی