با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Hunted

ˈhʌnt̬ɪd ˈhʌntɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    hunts
  • وجه وصفی حال:

    hunting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ترسیده، نگران
- Carla always has such a hunted look.
- کارلا همیشه چنین نگاهی نگران دارد.
- His eyes had a hunted look.
- نگاهی ترسیده از چشمانش می‌بارید.
adjective
شکارشده
- the hunted fox
- روباه شکارشده
- I heard panting like a hunted stag.
- صدای نفس‌نفس‌زدن مثل صدای گوزن شکارشده را شنیدم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hunted

  1. adjective pursued
    Synonyms: followed, tracked, trailed, chased, stalked, hounded, dogged, tailed, outlawed, wanted, searched for

ارجاع به لغت hunted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hunted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hunted

لغات نزدیک hunted

پیشنهاد بهبود معانی