با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Hurrying

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    hurried
  • شکل سوم:

    hurried
  • سوم شخص مفرد:

    hurries

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
شتاب‌زده، پرجنب‌وجوش
- a hurrying pedestrian
- عابرپیاده‌ی شتاب‌زده
- the hurrying crowds
- جمعیت پرجنب‌وجوش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hurrying

  1. adjective bustling
    Synonyms: scurrying, darting, hastening, speeding, running, rushing, dashing, flying, expediting, propelling, racing
    Antonyms: creeping, crawling

ارجاع به لغت hurrying

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hurrying» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hurrying

لغات نزدیک hurrying

پیشنهاد بهبود معانی