با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Hybrid

ˈhaɪbrɪd ˈhaɪbrɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    hybrids

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective countable
جانور دورگه (چون قاطر)، گیاه پیوندی، چیزی که از چند جز ناجورساخته شده باشد کلمه‌ای که اجزا آن از زبان‌های مختلف تشکیل شده باشد، دورگه، (گیاه‌شناسی)پیوندی
- hybrid corn
- ذرت دورگه
- a hybrid fruit
- میوه پیوندی
- a hybrid society
- جامعه‌ی چندگونه‌ای
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hybrid

  1. noun composite, mixture
    Synonyms: amalgam, bastard, combination, compound, cross, crossbreed, half-blood, half-breed, half-caste, incross, miscegenation, mongrel, mule, outcross
    Antonyms: homogeneous, pedigreed, pure, purebred, thoroughbred, unmixed

ارجاع به لغت hybrid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hybrid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hybrid

لغات نزدیک hybrid

پیشنهاد بهبود معانی