امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

IC

آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

IC در معنای اول مخفف لغت immediate constituent است.

IC در معنای دوم مخفف لغت integrated circuit است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

abbreviation noun
زبان‌شناسی سازه‌ی پیاپی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The main IC of this paragraph is a complex sentence that contains several subordinate clauses.
- سازه‌ی پیاپی اصلی این پاراگراف جمله‌ی پیچیده‌ای است که مشتمل‌بر چندین بند فرعی است.
- The IC of the sentence was a verb phrase.
- سازه‌ی پیاپی این جمله گروه فعلی بود.
abbreviation noun
برق آی‌سی، مدار مجتمع، مدار یکپارچه
- The new smartphone features a powerful IC for faster processing.
- گوشی هوشمند جدید آی‌سی قدرتمندی برای پردازش سریع‌تر دارد.
- The company specializes in manufacturing ICs for medical devices.
- این شرکت در زمینه‌ی تولید مدارهای مجتمع برای تجهیزات پزشکی تخصص دارد.
suffix
(صفت‌ساز) به‌شکلِ
- She captured the panoramic landscape in a stunning photograph.
- او مناظر سراسرنما را در یک عکس خیره‌کننده ثبت کرد.
- The panoramic shot of the beach captured the beauty of the sunset.
- عکس سراسرنما از ساحل زیبایی غروب خورشید را به تصویر کشید.
suffix
(صفت‌ساز) -دار، متشکل از
- The old book was filled with runic symbols that no one could decipher.
- کتاب قدیمی پر از نمادهای رمزدار بود که هیچ‌کس نمی‌توانست آن‌ها را رمزگشایی کند.
- The museum had a collection of runic artifacts from the Viking era.
- این موزه مجموعه‌ای از مصنوعات رمزدار مربوط به دوران وایکینگ‌ها را در اختیار داشت.
suffix
(صفت‌ساز) -ی، مربوط به
- The aldermanic duties required a deep understanding of local governance.
- وظایف عضو انجمن شهر مستلزم درک عمیق حاکمیت محلی بود.
- The aldermanic committee recommended changes to the city's budget.
- کمیته‌ی اعضای شورای شهر تغییراتی در بودجه‌ی شهر را پیشنهاد کرد.
suffix
(صفت‌ساز) -ی، حاوی
- He struggled with alcoholic tendencies for years.
- او سال‌ها با گرایش‌های الکلی مبارزه کرد.
- The party had a lively atmosphere with the help of alcoholic refreshments.
- مهمانی به لطف نوشیدنی‌های حاوی الکل فضای پرنشاطی داشت.
suffix
(صفت‌ساز) مانند، به‌شیوه‌ی
- The Byronic hero in the novel was a tortured soul with a dark past.
- قهرمان بایرونیک در رمان روحی بود شکنجه‌شده با گذشته‌ای تاریک.
- She was drawn to his Byronic allure.
- او جذب جذابیت مانند بایرون او شد.
suffix
(صفت‌ساز) متأثر از
- I am allergic to cats, so I can't visit your house.
- به گربه‌ها حساسیت دارم، بنابراین نمی‌توانم به خانه‌ی شما سر بزنم.
- She had an allergic reaction to peanuts.
- او به بادام زمینی واکنش متأثر از حساسیت داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت IC

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «IC» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ic

لغات نزدیک IC

پیشنهاد بهبود معانی