با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Imbalance

ɪmˈbæləns ɪmˈbæləns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    imbalances

معنی و نمونه‌جمله

noun
عدم تعادل،بی‌تعادلی، نبود توازن، عدم توازن، ناهماهنگی
- the imbalance between imports and exports
- نبود توازن بین صادرات و واردات
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد imbalance

  1. noun lack of balance
    Synonyms: unevenness, inequality, shortcoming, disproportion, lopsidedness, asymmetry

ارجاع به لغت imbalance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «imbalance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/imbalance

لغات نزدیک imbalance

پیشنهاد بهبود معانی