امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Immobilization

ɪˌmoʊbɪlaɪˈzeɪʃn̩ ɪˌməʊbɪlaɪˈzeɪʃn̩ ɪˌməʊbɪlaɪˈzeɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
بی‌تحرک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد immobilization

  1. noun The act of limiting movement or making incapable of movement
    Synonyms:
    immobilisation immobilizing
  1. noun A cessation of normal activity, caused by an accident or strike, for example
    Synonyms:
    gridlock jam stoppage tie-up

ارجاع به لغت immobilization

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «immobilization» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/immobilization

لغات نزدیک immobilization

پیشنهاد بهبود معانی