با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Immolate

ˈɪməleɪt ˈɪməleɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    immolated
  • شکل سوم:

    immolated
  • سوم شخص مفرد:

    immolates
  • وجه وصفی حال:

    immolating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
قربانی شدن، فدا کردن، کشته‌شده، فدایی
- He was willing to immolate himself for his family's sake.
- او حاضر بود به‌دلیل خانواده‌اش خود را فدا کند.
- the millions who were immolated in war
- میلیونها نفر که در جنگ نابود شدند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد immolate

  1. verb To offer as a sacrifice
    Synonyms: sacrifice, victimize

ارجاع به لغت immolate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «immolate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/immolate

لغات نزدیک immolate

پیشنهاد بهبود معانی