امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Immorality

ˌɪməˈræləti ˌɪməˈrælɪti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
بداخلاقی، فساد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Immorality was their main complaint.
- فساد اخلاقی شکایت عمده‌ی آنان بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد immorality

  1. noun A wicked act or wicked behavior
    Synonyms:
    crime deviltry diablerie evil evildoing iniquity misdeed offense peccancy sin wickedness wrong wrongdoing
  1. noun Degrading, immoral acts or habits
    Synonyms:
    evil depravity vice wickedness perversion bestiality corruption flagitiousness turpitude villainousness dissoluteness villainy iniquity
    Antonyms:
    morality

ارجاع به لغت immorality

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «immorality» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/immorality

لغات نزدیک immorality

پیشنهاد بهبود معانی