امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Impair

ɪmˈper ɪmˈpeə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    impaired
  • شکل سوم:

    impaired
  • سوم‌شخص مفرد:

    impairs
  • وجه وصفی حال:

    impairing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
تضعیف کردن، ضعیف کردن، زیان رساندن، آسیب رساندن، صدمه زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- That accident impaired his hearing.
- آن تصادف شنوایی او را تضعیف کرد.
- The output of produce was impaired by bad weather.
- هوای بد به تولید محصولات کشاورزی صدمه زد.
- His health was impaired by too much smoking.
- سیگار کشیدن زیاد به تندرستی او آسیب رساند.
verb - transitive
کاهش دادن (ارزش و غیره)
- The sudden decrease in sales severely impaired our company's profitability.
- کاهش ناگهانی فروش سودآوری شرکت ما را به‌شدت کاهش داد.
- A lack of proper risk management practices can impair investment returns.
- نبود شیوه‌های مدیریت ریسک مناسب می‌تواند بازگشت سرمایه را کاهش دهد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impair

  1. verb harm, hinder
    Synonyms:
    blemish blunt cheapen damage debase debilitate decrease destroy deteriorate devaluate devalue diminish ding disqualify enervate enfeeble hurt injure invalidate lessen lose strength make useless mar prejudice queer reduce rough up spoil tarnish total tweak undermine unfit vitiate weaken worsen
    Antonyms:
    aid assist help

ارجاع به لغت impair

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impair» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impair

لغات نزدیک impair

پیشنهاد بهبود معانی