امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Impenetrable

ɪmˈpenətrəbl ɪmˈpenətrəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
غیرقابل‌رسوخ، سوراخ‌نشدنی، داخل‌نشدنی، نفوذ‌نکردنی، درک‌نکردنی، پوشیده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- impenetrable matter
- ماده‌ی نفوذناپذیر
- an impenetrable shield
- سپر رخنه‌ناپذیر
- an impenetrable dilemma
- معمای حل‌نشدنی
- The child speaks in an impenetrable language.
- کودک به زبان غیرقابل‌فهم خودش حرف می‌زند.
- an impenetrable jungle
- جنگل گذرناپذیر
- an impenetrable defensive barrier
- مانع دفاعی عبورنشدنی
- an impenetrable heart
- قلبی سخت
- We begged him but he was impenetrable.
- به او التماس کردیم؛ ولی گوشش بدهکار نبود.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impenetrable

  1. adjective dense
    Synonyms: bulletproof, close, compact, firm, hard, hermetic, impassable, impermeable, impervious, inviolable, solid, substantial, thick, unpiercable
    Antonyms: clear, penetrable, permeable, porous, soft, thin
  2. adjective incomprehensible
    Synonyms: arcane, baffling, cabalistic, dark, Delphic, enigmatic, enigmatical, hidden, incognizable, indiscernible, inexplicable, inscrutable, mysterious, mystic, obscure, sibylline, unaccountable, unfathomable, ungraspable, unintelligible, unknowable
    Antonyms: comprehensible, intelligible, penetrable, understandable

ارجاع به لغت impenetrable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impenetrable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impenetrable

لغات نزدیک impenetrable

پیشنهاد بهبود معانی