امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inability

ˌɪnəˈbɪləti ˌɪnəˈbɪləti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun singular uncountable C1
ناتوانی، عدم توانایی، عجز، فروماندگی، درماندگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Her inability to concentrate affected her grades.
- ناتوانی او در تمرکز بر نمرات او تأثیر گذاشت.
- The team's inability to communicate led to confusion.
- عدم توانایی تیم در برقراری ارتباط به سردرگمی منجر شد.
- His inability to adapt to change was concerning.
- ناتوانی او در سازگاری با تغییرات نگران‌کننده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inability

  1. noun the state of being unable to do something or lacking the capacity or power to perform a specific action or task
    Synonyms:
    disqualification failure frailty impotence inadequacy inaptitude incapability incapacitation incapacity incompetence ineffectiveness ineffectualness inefficacy inefficiency ineptitude ineptness insufficiency inutility lack necessity powerlessness shortcoming unfitness weakness
    Antonyms:
    ability capacity competence skill talent

ارجاع به لغت inability

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inability» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inability

لغات نزدیک inability

پیشنهاد بهبود معانی