امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Incapable

ɪnˈkeɪpəbl ɪnˈkeɪpəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more incapable
  • صفت عالی:

    most incapable

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
عاجز، ناتوان، ناقابل، نالایق، بی‌عرضه، محجور، نفهم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- She is incapable of lying and flattery.
- او قادر به دروغ گفتن و تملق نیست.
- He is incapable of doing this work.
- او از پس این کار برنمی‌آید.
- legally incapable
- قانونی فاقد صلاحیت
- He is incapable of change.
- او قادر به عوض شدن نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد incapable

  1. adjective not adequate; helpless
    Synonyms:
    butterfingers disqualified feeble impotent inadequate incompetent ineffective ineligible inept inexperienced inexpert inproficient insufficient losing naive not equal to not up to poor powerless unable uncool unequipped unfit unqualified unskilled unskillful unsuited weak
    Antonyms:
    capable competent qualified strong

Collocations

  • incapable of

    نا -، بی -، ناقادر به، ناتوان به

ارجاع به لغت incapable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incapable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/incapable

لغات نزدیک incapable

پیشنهاد بهبود معانی