امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Income

ˈɪŋkʌm / / ˈɪn- ˈɪŋkʌm / / ˈɪn-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    incomes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
درآمد، عایدی، دخل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- What is your income?
- درآمد شما چقدر است؟
- low income
- درآمد کم
- high income
- درآمد زیاد
- a two-income family
- خانواده‌ی دو درآمدی
- What is the source of his income?
- منبع درآمد او چیست؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد income

  1. noun money earned by work or investments
    Synonyms: assets, avails, benefits, bottom line, cash, cash flow, commission, compensation, dividends, drawings, earnings, gains, gravy, gross, harvest, honorarium, interest, in the black, livelihood, means, net, pay, payoff, proceeds, profit, receipts, returns, revenue, royalty, salary, take home, wage
    Antonyms: bills, debt, expenses

ارجاع به لغت income

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «income» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/income

لغات نزدیک income

پیشنهاد بهبود معانی