امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Increasing

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    increased
  • شکل سوم:

    increased
  • سوم‌شخص مفرد:

    increases

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
روبه‌افزایش، روبه‌رشد، فزاینده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- increasing prices
- قیمت‌هایِ روبه‌افزایش
- increasing centralization
- تمرکزگراییِ روبه‌رشد
- an increasing economic segregation
- شکاف اقتصادی فزاینده‌
- an increasing nausea
- حالت تهوع روبه‌افزایش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد increasing

  1. adjective becoming larger
    Synonyms:
    growing developing maturing multiplying proliferating broadening widening augmenting waxing sprouting flourishing rising expanding enlarging accumulating piling up getting big swelling snowballing booming
  1. adjective becoming more intense
    Synonyms:
    intensifying heightening escalating growing dominant advancing accentuating emphasizing accelerating deepening building building up sharpening

لغات هم‌خانواده increasing

ارجاع به لغت increasing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «increasing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/increasing

لغات نزدیک increasing

پیشنهاد بهبود معانی