امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Indicative

ɪnˈdɪkətɪv ɪnˈdɪkətɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
نشان‌دهنده، نمایشگر، گواه، علامت، نشان، نشانگر، نشانه، شاخص

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- A look which was indicative of joy.
- نگاهی که نشانگر شادی بود.
- The strike was indicative of the workers' dissatisfaction.
- اعتصاب نشانه‌ی عدم رضایت کارگران بود.
- indicative of that
- نشانه‌ی ، دلیل، حاکی از
adjective
(دستور زبان) اخباری، خبری
- the indicative mood
- وجه اخباری
noun
(دستورزبان) وجه اخباری، فعل اخباری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indicative

  1. adjective exhibitive
    Synonyms:
    apocalyptic augural auspicious characteristic connotative demonstrative denotative denotive designative diagnostic emblematic evidential evincive expressive inauspicious indicatory indicial ominous pointing to prognostic significant significatory suggestive symbolic symptomatic testatory testimonial

لغات هم‌خانواده indicative

  • adjective
    indicative

ارجاع به لغت indicative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indicative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indicative

لغات نزدیک indicative

پیشنهاد بهبود معانی