با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Inefficiency

ˌɪnəˈfɪʃənsi ˌɪnɪˈfɪʃənsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
بی‌کفایتی، بی‌عرضگی، عدم‌کاردانی، بی‌ظرفیتی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inefficiency

  1. noun incompetence
    Synonyms: incapability, disorganization, wastefulness, carelessness, inability

ارجاع به لغت inefficiency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inefficiency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inefficiency

لغات نزدیک inefficiency

پیشنهاد بهبود معانی