امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Infant

ˈɪnfənt ˈɪnfənt ˈɪnfənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    infants

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
کودک، بچه، طفل، نوزاد، شیرخوار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- They teach mothers infant care.
- آن‌ها به مادران مراقبت از نوزاد را آموزش می‌دهند.
- the king infant
- نوزاد درشت
- When he was still an infant, his father died.
- وقتی که هنوز کودک بود، پدرش فوت شد.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی کودک، نوزاد (در شیرخوارگاه یا مهدکودک)
- The teacher read a story to the infants.
- معلم برای نوزادان داستان می‌خواند.
- The parents dropped off their infants at the school's daycare center.
- والدین کودکان خود را در مهدکودک مدرسه گذاشتند.
adjective
انگلیسی بریتانیایی مربوط به مهدکودک
- The infant program aimed to foster creativity and social skills in young learners.
- هدف برنامه‌ی مهدکودک پرورش خلاقیت و مهارت‌های اجتماعی در دانش‌آموزان کودک بود.
- The infant playground featured appropriate equipment for young children to enjoy.
- زمین بازی مهدکودک دارای تجهیزات مناسب برای تفریح کودکان خردسال بود.
adjective
تازه، نوپا، صغیر، نارس
- our infant steel industry
- صنعت پولاد نوپای ما
- infant fruits
- میوه‌های نارس
- an infant navy
- نیروی دریایی نوپا
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infant

  1. noun baby
    Synonyms:
    babe bairn bambino bantling bundle child kid little one neonate newborn small child suckling toddler tot
    Antonyms:
    adult
  1. adjective very young
    Synonyms:
    baby babyish callow childish childlike dawning developing early emergent green growing immature infantine initial juvenile kid naive nascent newborn puerile tender unfledged unripe weak youthful
    Antonyms:
    adult grown-up mature

ارجاع به لغت infant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infant

لغات نزدیک infant

پیشنهاد بهبود معانی