امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Infested

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    infests
  • وجه وصفی حال:

    infesting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(به‌دلیلِ حضور بیش‌ازحد عواملِ بیماری‌زای زنده) آلوده، آفت‌زده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- an infected cot
- تخت‌ِ آلوده
- the infested pasture
- چراگاه آفت‌زده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infested

  1. adjective overrun
    Synonyms:
    beset crowded overwhelmed full jammed
  1. adjective diseased
    Synonyms:
    ravaged wormy lousy ratty grubby

ارجاع به لغت infested

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infested» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infested

لغات نزدیک infested

پیشنهاد بهبود معانی