امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Infinitesimal

ˌɪnfɪnəˈtesəml ˌɪnfɪnəˈtesəml
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun formal
بی‌نهایت کوچک، بی‌اندازه خرد، بی‌نهایت کم (عدد و مقدار و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The infinitesimal crack in the glass was barely visible to the naked eye.
- شکاف بی‌نهایت کوچک در شیشه با چشم غیرمسلح به‌سختی قابل مشاهده بود.
- The infinitesimal changes in temperature went unnoticed by most people.
- بسیاری از مردم به تغییرات بی‌نهایت کم دما توجه نکردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infinitesimal

  1. adjective small
    Synonyms: atomic, imperceptible, inappreciable, inconsiderable, insignificant, little, microscopic, miniature, minuscule, minute, negligible, teeny, tiny, unnoticeable
    Antonyms: big, huge, large, significant, substantial

ارجاع به لغت infinitesimal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infinitesimal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infinitesimal

لغات نزدیک infinitesimal

پیشنهاد بهبود معانی