با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Inflect

ɪnˈflekt ɪnˈflekt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    inflected
  • شکل سوم:

    inflected
  • سوم شخص مفرد:

    inflects
  • وجه وصفی حال:

    inflecting

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive adverb
کج کردن، خم کردن (به‌سوی درون)، منحنی کردن، گرداندن، صرف کردن
- an inflected tone
- نواخت خمیده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inflect

  1. verb To force out of a straight line
    Synonyms: turn, curve, crook
  2. verb Vary the pitch of one's speech
    Synonyms: tone, modulate

ارجاع به لغت inflect

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inflect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inflect

لغات نزدیک inflect

پیشنهاد بهبود معانی