با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Inflorescence

ˌɪnflɔːrˈresns ˌɪnflɔːˈresns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
گیاه‌شناسی آرایش، وضع گل، گل‌آذین، شکوفایی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inflorescence

  1. noun The time and process of budding and unfolding of blossoms
    Synonyms: blossoming, flowering, florescence, anthesis, efflorescence

Collocations

ارجاع به لغت inflorescence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inflorescence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inflorescence

لغات نزدیک inflorescence

پیشنهاد بهبود معانی