با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Infraction

ɪnˈfrækʃn ɪnˈfrækʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    infractions

معنی و نمونه‌جمله

noun
نقش، تخلف، شکستن
- a serious infraction
- تخلف شدید
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infraction

  1. noun violation
    Synonyms: breach, breaking, contravention, crime, error, faux pas, infringement, lapse, offense, sin, slip, transgression, trespass
    Antonyms: obedience

ارجاع به لغت infraction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infraction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infraction

لغات نزدیک infraction

پیشنهاد بهبود معانی