با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Infuriated

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    infuriates
  • وجه وصفی حال:

    infuriating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
برآشفته، (به‌شدت) خشمگین، عصیانی
- His carbine cracked when the infuriated elephant bore down on the hunters.
- هنگامی که فیلِ خشمگین به شکارچیان حمله کرد، تفنگ لوله‌کوتاهش ترک برداشت.
- the infuriated reporters
- خبرنگاران عصبانی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infuriated

  1. adjective furious
    Synonyms: enraged, incensed, angry, angered, mad

ارجاع به لغت infuriated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infuriated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infuriated

لغات نزدیک infuriated

پیشنهاد بهبود معانی