با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Ingest

ɪnˈdʒest ɪnˈdʒest
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ingested
  • شکل سوم:

    ingested
  • سوم شخص مفرد:

    ingests
  • وجه وصفی حال:

    ingesting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
به شکم فرو بردن، قورت دادن
- The drug is ingested either by eating or by injection.
- این دارو را یا از راه خوردن یا از راه تزریق وارد بدن می‌کنند.
- I was trying to ingest the ideas of philosophers.
- می‌کوشیدم که عقاید فلاسفه را هضم کنم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ingest

  1. verb swallow
    Synonyms: absorb, consume, devour, digest, down, drink, eat, inhale

ارجاع به لغت ingest

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ingest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ingest

لغات نزدیک ingest

پیشنهاد بهبود معانی