با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Inhere

ɪnˈhɪr ɪnˈhɪə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - intransitive
ذاتی بودن، جبلی بودن، ماندگار بودن، چسبیدن
- The rights inhering in the constitution.
- حقوقی که در قانون اساسی پیش‌بینی شده‌است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inhere

  1. verb To have an inherent basis
    Synonyms: consist, dwell, exist, lie, repose, reside, rest

ارجاع به لغت inhere

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inhere» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inhere

لغات نزدیک inhere

پیشنهاد بهبود معانی