امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Injure

ˈɪndʒər ˈɪndʒə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    injured
  • شکل سوم:

    injured
  • سوم‌شخص مفرد:

    injures
  • وجه وصفی حال:

    injuring

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
آسیب زدن، صدمه ی جسمی وارد کردن، گزند رساندن، صدمه زدن، آسیب رساندن، مصدوم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- His hand was injured in a car accident.
- دست او در تصادف ماشین آسیب دید.
- Cigarettes can injure your health.
- سیگار می‌تواند به تندرستی شما صدمه بزند.
- She fell but was not injured.
- او افتاد؛ ولی گزندی ندید.
(احساسات یا غرور و غیره) جریحه دار کردن، آزردن، لطمه زدن، خسارت وارد آوردن، زیان زدن، اجحاف کردن به، ناروا کردن، ستم کردن، اسیب زدن به، ازار رساندن به
- Those actions injured the bank's reputation.
- آن کارها به شهرت بانک لطمه زد.
- The team's defeat injured their pride.
- شکست تیم غرور آنان را جریحه‌دار کرد.
- The teacher's harsh words injured my feelings for weeks.
- حرف‌های نکوهش‌آمیز معلم هفته‌ها احساسات مرا می‌آزرد.
- The injured husband sued for divorce.
- شوهر ستمدیده درخواست طلاق کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد injure

  1. verb hurt, harm
    Synonyms:
    abuse aggrieve batter blemish blight break contort cripple cut up damage deface deform disable disfigure distort distress do in draw blood foul foul up grieve hack up impair maim maltreat mangle mar mutilate pain pique prejudice ruin shake up spoil sting tarnish torment torture total undermine vitiate wax weaken wound wrong
    Antonyms:
    aid assist cure fix heal help mend

لغات هم‌خانواده injure

  • verb - transitive
    injure

ارجاع به لغت injure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «injure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/injure

لغات نزدیک injure

پیشنهاد بهبود معانی