با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Inquest

ˈɪŋkwest ˈɪŋkwest
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    inquests

معنی

noun countable
حقوق بازپرسی، بازجویی، رسیدگی، جستار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inquest

  1. noun investigation
    Synonyms: delving, examination, hearing, inquiry, inquisition, probe, probing, quest, research, trial
    Antonyms: conclusion, findings

ارجاع به لغت inquest

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inquest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inquest

لغات نزدیک inquest

پیشنهاد بهبود معانی