امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inseparable

ɪnˈseprəbl ɪnˈseprəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more inseparable
  • صفت عالی:

    most inseparable

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
جدانشدنی، جدایی‌ناپذیر، لاینفک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- inseparable friends
- دوستان جدانشدنی
- The twins were inseparable, always sharing their secrets and adventures.
- دوقلوها جدایی‌ناپذیر بودند و همیشه رازها و ماجراجویی‌های خود را به اشتراک می‌گذاشتند.
adjective
غیرقابل تفکیک، تفکیک‌ناپذیر، تجزیه‌ناپذیر، ناگسستنی، بخش‌ناپذیر
- Their inseparable love for adventure led them to explore the world together.
- عشق ناگسستنی آن‌ها به ماجراجویی باعث شد تا با هم دنیا را کشف کنند.
- Inseparable bonds formed between the childhood friends over the years.
- پیوندهای ناگسستنی بین دوستان دوران کودکی در طول سال‌ها شکل گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inseparable

  1. adjective unable to be divided
    Synonyms:
    as one attached conjoined connected entwined inalienable indissoluble indivisible inseverable integral integrated intertwined interwoven molded secure tied up unified united whole
    Antonyms:
    dividable separable

ارجاع به لغت inseparable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inseparable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inseparable

لغات نزدیک inseparable

پیشنهاد بهبود معانی