امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Insight

ˈɪnsaɪt ˈɪnsaɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    insights

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C1
بینش، بصیرت، فراست، چشم باطن، درون‌بینی، فهم، درک عمیق، درایت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- his book contains deep insights into the problems of marriage.
- کتاب او حاوی بینش‌های ژرفی درباره‌ی مسائل زناشویی است.
- his father was a man of insight.
- پدرش مرد بابصیرتی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد insight

  1. noun intuitiveness, awareness
    Synonyms:
    acumen click comprehension discernment divination drift intuition judgment observation penetration perception perceptivity perspicacity sagaciousness sagacity sageness sapience shrewdness understanding vision wavelength wisdom
    Antonyms:
    ignorance stupidity

لغات هم‌خانواده insight

  • noun
    insight

ارجاع به لغت insight

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insight» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/insight

لغات نزدیک insight

پیشنهاد بهبود معانی