با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Insistently

ɪnˈsɪstntli ɪnˈsɪstntli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb
مصرّانه، با اصرار، مؤکداً
- "Let me in," he said insistently.
- مصرّانه گفت: «من رو راه بده.»
- He insistently demanded that we move.
- او با اصرار از ما خواست که حرکت کنیم.
adverb
به‌صورت مداوم، مکرراً
- He tried to ignore his insistently ringing phone.
- سعی کرد تلفن را که به‌صورت مداوم زنگ می‌خورد، نادیده بگیرد.
- The horn still sounded from across the water, insistently repeating its urgent message.
- شیپور هم‌چنان از آن سوی آب به صدا در می‌آمد و مکرراً پیام فوری خود را تکرار می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده insistently

ارجاع به لغت insistently

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insistently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/insistently

لغات نزدیک insistently

پیشنهاد بهبود معانی