با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Insolate

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
در معرض آفتاب گذاشتن، در آفتاب خشکانیدن، در آفتاب رسانیدن (میوه و غیره)، خورتاب گرفتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد insolate

  1. verb Expose to the rays of the sun or affect by exposure to the sun
    Synonyms: sun, solarize, solarise

ارجاع به لغت insolate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insolate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/insolate

لغات نزدیک insolate

پیشنهاد بهبود معانی