با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Instinctively

ɪnˈstɪŋktɪvli ɪnˈstɪŋktɪvli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌طور غیرارادی، به‌طور غریزی، به‌طور ذاتی، به‌طور ناخودآگاه
- She knew instinctively that he was dangerous.
- به‌طور غریزی می‌دانست که او خطرناک است.
- If the bike starts to tip, we instinctively put our feet down.
- در صورتی که دوچرخه شروع به چپ کردن کند، به‌طور ناخودآگاه پاهای خود را پایین می‌گذاریم.
- Instinctively, the dog barked and growled at the stranger approaching the house.
- سگ به‌طور غریزی به غریبه‌ای که به خانه نزدیک می‌شد، واق‌واق کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد instinctively

  1. adverb inherently
    Synonyms: intuitively, naturally

ارجاع به لغت instinctively

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «instinctively» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/instinctively

لغات نزدیک instinctively

پیشنهاد بهبود معانی