با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Insubordination

ˌɪnsəˌbɔːrdəˈneɪʃn ˌɪnsəbɔːdəˈneɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
نافرمانی، سرپیچی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد insubordination

  1. noun disobedience
    Synonyms: defiance, dereliction, disregard, dissension, indiscipline, infringement, insurrection, mutiny, noncompliance, noncooperation, nonobservance, rebellion, revolt, revolution, riot, sabotage

ارجاع به لغت insubordination

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insubordination» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/insubordination

لغات نزدیک insubordination

پیشنهاد بهبود معانی