امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Insult

ɪnˈsʌlt ɪnˈsʌlt ɪnˈsʌlt ɪnˈsʌlt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    insulted
  • شکل سوم:

    insulted
  • سوم‌شخص مفرد:

    insults
  • وجه وصفی حال:

    insulting
  • شکل جمع:

    insults

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb B2
توهین کردن به، بی‌احترامی کردن به، خوار کردن، فحش دادن، بالیدن، توهین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- I cannot bear his insults any longer.
- بیش از این تاب تحمل توهین‌های او را ندارم.
- He considers it an insult to his intelligence.
- او آن را نوعی اهانت به عقل و شعور خود تلقی می‌کند.
- to add insult to injury
- علاوه‌بر آسیب رساندن توهین هم کردن، صدمه زدن و اهانت هم کردن
- He insulted me by turning his back to me and not answering my greeting.
- او با پشت کردن به من و پاسخ ندادن به سلام و تعارفم به من توهین کرد.
- repeated acute vascular insults
- آزردگی‌های شدید و مکرر رگ‌ها
- any insult to the constitution of a patient suffering from tuberculosis
- هرگونه افگار به بنیه‌ی بیمار مبتلا به سل
- a thermal insult
- حمله‌ی حرارتی (ناشی از حرارت زیاد)
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد insult

  1. noun hateful communication
    Synonyms:
    abuse affront aspersion black eye blasphemy cheap shot contempt contumely derision despite discourtesy disdainfulness disgrace disrespect ignominy impertinence impudence incivility indignity insolence invective libel mockery obloquy offense opprobrium outrage put-down rudeness scorn scurrility shame slam slander slap slap in the face slight snub superciliousness taunt unpleasantry vilification vituperation
    Antonyms:
    compliment flattery praise
  1. verb abuse, offend
    Synonyms:
    abase affront aggravate annoy blister curse cut to the quick debase degrade deride dishonor disoblige dump on flout gird humiliate injure irritate jeer libel mock outrage pan provoke put down revile ridicule roast scoff slam slander slight sneer snub step on one’s toes taunt tease underestimate vex
    Antonyms:
    compliment flatter praise

Collocations

  • hurl insults at

    توهین کردن به، آماج تحقیر و توهین قرار دادن

Idioms

  • to add insult to injury

    قوز بالای قوز شدن، نمک به زخم پاشیدن، شرایط را نسبت به قبل بدتر کردن

ارجاع به لغت insult

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insult» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/insult

لغات نزدیک insult

پیشنهاد بهبود معانی