امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Interactive

ˌɪntərˈæktɪv ˌɪntərˈæktɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more interactive
  • صفت عالی:

    most interactive

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
کامپیوتر (سیستم‌عامل یا برنامه) تعاملی link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The new game features an interactive storyline that keeps players engaged.
- بازی جدید دارای داستانی تعاملی است که بازیکنان را درگیر می‌کند.
- The interactive game kept players engaged for hours.
- این بازی تعاملی بازیکنان را ساعت‌ها درگیر می‌کرد.
adjective C1
تعاملی، فعل‌وانفعالی، هم‌کنشی، دوطرفه
- an interactive T.V. program
- برنامه‌ی تلویزیونی تعاملی
- The teacher used an interactive approach to engage her students in the lesson.
- معلم از رویکردی تعاملی برای مشارکت دادن دانش‌آموزان خود در درس استفاده کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interactive

  1. adjective Used especially of drugs or muscles that work together so the total effect is greater than the sum of the two (or more)
    Synonyms:
    synergistic
    Antonyms:
    antagonistic
  1. adjective Capable of acting on or influencing each other
    Synonyms:
    interactional

لغات هم‌خانواده interactive

  • adjective
    interactive

ارجاع به لغت interactive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interactive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interactive

لغات نزدیک interactive

پیشنهاد بهبود معانی