با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Interdiction

ˌɪntərˈdɪkʃən ˌɪntəˈdɪkʃən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun
قدغن کردن، ممنوع کردن، منع، ممنوعیت
noun
(مذهب) محروم کردن، تحریم، محرومیت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interdiction

  1. noun A refusal to allow
    Synonyms: ban, disallowance, forbiddance, inhibition, interdict, prohibition, proscription, taboo
  2. noun A coercive measure intended to ensure compliance or conformity
    Synonyms: interdict, penalty, sanction

ارجاع به لغت interdiction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interdiction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interdiction

لغات نزدیک interdiction

پیشنهاد بهبود معانی