با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Interplay

ˈɪnt̬ərpleɪ ˈɪntəpleɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
اثر متقابل، فعل‌و‌انفعال
- an interplay of colors
- برهم‌کنش رنگ‌ها
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interplay

  1. noun interaction
    Synonyms: coaction, exchange, give-and-take, mesh, meshing, networking, reciprocation, reciprocity, team play, teamwork, tit for tat, transaction

لغات هم‌خانواده interplay

ارجاع به لغت interplay

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interplay» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interplay

لغات نزدیک interplay

پیشنهاد بهبود معانی