با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Intimately

ˈɪntəmətli ˈɪntɪmətli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb
(خصوصی و شخصی) به‌طور بسیار نزدیک، از نزدیک
- The two of them have been intimately involved for a year.
- یک سال است که هر دوی آن‌ها رابطه‌ی نزدیکی با هم دارند.
- I got to know him very intimately.
- از نزدیک با او آشنا شدم.
adverb
با جزئیات زیاد، موبه‌مو، به‌طور مفصل، ریزبه‌ریز، عمیقاً
- He knew the area intimately.
- منطقه را ریزبه‌ریز می‌شناخت.
- She spoke intimately about her marriage.
- موبه‌مو درباره‌ی ازدواجش صخبت کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد intimately

  1. adverb closely
    Synonyms: personally, informally, familiarly, confidentially, privately, secretly, lovingly, well
    Antonyms: openly, reservedly, publicly

ارجاع به لغت intimately

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intimately» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intimately

لغات نزدیک intimately

پیشنهاد بهبود معانی