امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Intrepid

ɪnˈtrepɪd ɪnˈtrepɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
با جرئت، دلیر، شجاع، بی‌باک، بی‌ترس، نترس، جسور، دلاور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- thus spoke the intrepid Sohrab to Hooman...
- به هومان چنین گفت سهراب گرد...
- Intrepid pioneers came to California by wagon train.
- پیشگامان شجاع با کاروان گاری‌ها به کالیفرنیا آمدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد intrepid

  1. adjective brave, nervy
    Synonyms:
    audacious bodacious bold courageous daring dauntless doughty fearless gallant game gritty gutsy heroic impavid lionhearted nerveless plucky resolute spunky stalwart unafraid undaunted unflinching valiant valorous
    Antonyms:
    cowardly meek timid

ارجاع به لغت intrepid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intrepid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intrepid

لغات نزدیک intrepid

پیشنهاد بهبود معانی