با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Introvert

ˈɪntrəvɜrːt ˈɪntrəvɜːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    introverted
  • شکل سوم:

    introverted
  • سوم شخص مفرد:

    introverts
  • وجه وصفی حال:

    introverting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
روان‌شناسی سلامت روان آدم درون‌گرا
- The introvert's quiet nature often leads others to perceive him/her as shy or aloof.
- سرشت آرام آدم درون‌گرا اغلب باعث می‌شود که دیگران او را خجالتی یا گوشه‌گیر بدانند.
- As an introvert, she often feels drained after spending too much time in large groups.
- او به‌عنوان آدمی درون‌گرا، اغلب پس‌از گذراندن زمان زیادی در گروه‌های بزرگ، احساس خستگی می‌کند.
verb - transitive
درون‌گرا شدن، درون‌گرایی کردن، به‌‌سوی درون کشیدن، به خود متوجه کردن، به‌سوی خود برگرداندن (ذهن و فکر و غیره)
- She introverted her focus.
- تمرکزش را به سوی خود برگرداند.
- The teacher encouraged the students to introvert their attention and reflect on their own learning.
- معلم دانش‌آموزان را تشویق کرد تا توجه خود را به سوی درون بکشند و در مورد یادگیری خود تأمل کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد introvert

  1. noun person who retreats mentally
    Synonyms: autist, brooder, egoist, egotist, loner, narcissist, self-observer, solitary, wallflower
    Antonyms: extrovert

ارجاع به لغت introvert

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «introvert» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/introvert

لغات نزدیک introvert

پیشنهاد بهبود معانی