با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Invade

ɪnˈveɪd ɪnˈveɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    invaded
  • شکل سوم:

    invaded
  • سوم شخص مفرد:

    invades
  • وجه وصفی حال:

    invading

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb B2
تاخت‌و‌تاز کردن در، هجوم کردن، تهاجم کردن، حمله کردن بر، تجاوز کردن
- Germany invaded Poland.
- آلمان لهستان را گرفت.
- Their soldiers invaded our territory.
- سربازان آنان سرزمین ما را مورد تجاوز قرار دادند.
- Foreign tourists have invaded the carpet shops.
- مسافران خارجی به مغازه‌های فرش فروشی هجوم آورده‌اند.
- to invade someone's privacy
- خلوت کسی را به هم زدن
- Cancer has invaded all of her body.
- سرطان همه‌ی بدنش را فراگرفته است.
- A body invaded by disease.
- بدنی که مورد هجوم بیماری قرار گرفته است.
- Poisonous fumes have invaded half of the building.
- گازهای سمی نیمی از ساختمان را فراگرفته است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد invade

  1. verb attack and encroach
    Synonyms: access, assail, assault, breach, burglarize, burst in, crash, descend upon, entrench, fall on, foray, go in, infect, infest, infringe, inroad, interfere, loot, make inroads, maraud, meddle, muscle in, occupy, overrun, overspread, overswarm, penetrate, permeate, pervade, pillage, plunder, raid, ravage, storm, swarm over, trespass, violate
    Antonyms: leave alone, surrender, yield

ارجاع به لغت invade

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «invade» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/invade

لغات نزدیک invade

پیشنهاد بهبود معانی