Involution
ˌɪnvəˈluːʃn̩
ˌɪnvəˈluːʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:
معنی
noun
عود مرض، عود چیزی، پیچ، پیچیدن، (ریاضی) توان‌یابی، قوه‌یابی، (بدیع) پیچ‌دارکردن عبارت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مترادف و متضاد involution
-
noun Something difficult or in one's waySynonyms:complication complexity
-
noun The act of sharing in the activities of a groupSynonyms:engagement participation involvementAntonyms:nonparticipation non-engagement non-involvement
-
noun Marked by elaborately complex detailSynonyms:elaborateness elaboration intricacy
-
noun The process of raising a quantity to some assigned powerSynonyms:exponentiation
-
noun The action of enfolding somethingSynonyms:enfolding
ارجاع به لغت involution
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «involution» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/involution
لغات نزدیک involution
- - involuntary
- - involute
- - involution
- - involve
- - involve oneself with someone