امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Involved

ɪnˈvɑːlvd ɪnˈvɒlvd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more involved
  • صفت عالی:

    most involved

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پیچیده، بغرنج، غامض، دشخوار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The math problem was much more involved than I had anticipated.
- این مسئله‌ی ریاضی خیلی بیشتر از چیزی که پیش‌بینی می‌کردم، پیچیده بود.
- The legal case was very involved and took months to resolve.
- این پرونده‌ی حقوقی بسیار غامض بود و ماه‌ها طول کشید تا حل‌وفصل شود.
adjective
درگیر (داشتن رابطه‌ی عاشقانه یا جنسی)
- I am deeply involved in a committed relationship with her.
- عمیقاً درگیر رابطه‌ای متعهدانه با او هستم.
- She is very involved in a passionate romance with her boyfriend.
- درگیر ماجرای عشقی پرشوری با دوست‌پسرش است.
adjective
علاقه‌مند به ...، غرق در ...
- My sister was so involved in her work.
- خواهرم خیلی علاقه‌مند به کارش بود.
- She was involved in the project.
- غرق در پروژه بود.
adjective
درگیر، دخیل
- the factors involved
- عوامل درگیر
- She is an involved member of the local community center.
- او یکی از اعضای دخیل مرکز اجتماعی محلی است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد involved

  1. adjective complicated
    Synonyms:
    Byzantine complex confusing convoluted difficult elaborate Gordian high-tech intricate knotty labyrinthine mazy muddled ramified sophisticated tangled tortuous winding
    Antonyms:
    easy simple uncomplicated
  1. adjective implicated in action
    Synonyms:
    affected caught concerned eat sleep and breathe embarrassed embroiled enmeshed entangled hooked immersed in incriminated interested into knee-deep in mixed up in mixed up with occupied participating taking part in tangled up to here in up to one’s neck in
    Antonyms:
    blameless exonerated

Collocations

لغات هم‌خانواده involved

  • adjective
    involved

ارجاع به لغت involved

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «involved» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/involved

لغات نزدیک involved

پیشنهاد بهبود معانی