گذشتهی ساده:
ironedشکل سوم:
ironedسوم شخص مفرد:
ironsوجه وصفی حال:
ironingشکل جمع:
irons(با اتو) صاف کردن، چروکگیری کردن
برطرف کردن، رفع کردن
have many (or several) irons in the fire
در چند فعالیت یا سودای مختلف دست داشتن
1- غل و زنجیر شده، در بند، دست و پا بسته 2- (کشتی بادبانی) ایستاده از حرکت، گرفتار باد مخالف
از فرصت استفاده کردن، تا تنور داغ است نان را چسباندن
تا تنور داغ است نان را چسباندن، تا آهن داغ است چکش کاری کردن، تا فرصت باقی است کاری را انجام دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «iron» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/iron