با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Ironbound

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
با آهن بسته، نجیر‌شده، خشن
- an ironbound coast
- کرانه‌ی پرسنگلاخ
- ironbound traditions
- سنت‌های تغییر‌ناپذیر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ironbound

  1. adjective Having a surface that is not smooth
    Synonyms: coarse, cragged, craggy, harsh, jagged, ragged, rough, rugged, scabrous, uneven

ارجاع به لغت ironbound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ironbound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ironbound

لغات نزدیک ironbound

پیشنهاد بهبود معانی