با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Irreligious

ˌɪrɪˈlɪdʒəs ˌɪrɪˈlɪdʒəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
بی دین، بد کیش
- He has brought up his children to be irreligious.
- بچه‌هایش را غیرمذهبی بار آورده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد irreligious

  1. adjective ungodly
    Synonyms: agnostic, atheistic, blasphemous, faithless, free-thinking, godless, heathen, iconoclastic, impious, irreverent, pagan, sacrilegious, sinful, unbelieving, undevout, unholy

ارجاع به لغت irreligious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «irreligious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/irreligious

لغات نزدیک irreligious

پیشنهاد بهبود معانی