امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Irritable

ˈɪrətəbl ˈɪrətəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more irritable
  • صفت عالی:

    most irritable

معنی و نمونه‌جمله

adjective C2
زودرنج، کج‌خلق، تند‌مزاج، تحریک‌پذیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- an irritable old man
- پیرمرد تندخو
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد irritable

  1. adjective bad-tempered, crabby
    Synonyms:
    annoyed bearish brooding cantankerous carping choleric complaining contentious crabbed cross crotchety disputatious dissatisfied dyspeptic easily offended exasperated fiery fractious fretful fretting gloomy grouchy grumbling hasty hot huffy hypercritical ill-humored irascible moody morose out of humor oversensitive peevish petulant plaintive prickly querulous quick-tempered resentful sensitive snappy snarling surly tense testy touchy
    Antonyms:
    cheerful happy nice

ارجاع به لغت irritable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «irritable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/irritable

لغات نزدیک irritable

پیشنهاد بهبود معانی