امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Isthmus

ˈɪsməs ˈɪsməs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
(جغرافی: باریکه زمینی که دو خشکی را به‌هم وصل می‌کند) برزخ، باریکه (میان دو دریا)، باریک زمین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The isthmus of Panama joins North and South America.
- برزخ پاناما امریکای شمالی را به امریکای جنوبی وصل می‌کند.
noun
(کالبدشناسی - جانورشناسی : باریکه‌ای از بافت که دو بخش بزرگ‌تر اندام را به‌هم وصل می‌کند - مجرای باریک میان دو حفره‌ی بزرگ‌تر) تنگه، تنگراه، پل راه
- the isthmus of the thyroid
- پل راه غده‌ی تیروئید
- the isthmus of the fallopian tubes
- تنگراه لوله‌های فالوپ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد isthmus

  1. noun The solid surface of the earth
    Synonyms: land passage, land-bridge, neck of land, portage
  2. noun A cord-like tissue connecting two larger parts of an anatomical structure
    Synonyms: band

ارجاع به لغت isthmus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «isthmus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/isthmus

لغات نزدیک isthmus

پیشنهاد بهبود معانی